ياد دارم در غروبي سرد سرد ميگذشت از كوچه ما دوره گرد داد مي زد: كهنه قالي مي خريم دسته دوم جنس عالي مي خريم كاسه و ظرف سفالي مي خريم گر نداري كوزه خالي مي خريم اشك در چشمان بابا حلقه بست عاقبت آهي كشيد و بغضش شكست اول ماه است و نان در سفره نيست اي خدا شكرت ولي اين زندگيست؟ بوي نان تازه هوشش برده بود اتفاقا مادرم هم روزه بود خواهرم بي روسري بيرون دويد گفت آقا سفره خالي مي خريد؟
94648 بازدید
35 بازدید امروز
15 بازدید دیروز
201 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian